جواب سبز
دورم از شما ،دور دور دور ودر آرزوی رسیدن به شما تما م سلول هایم بی قرارند .
آقای من !تمام عمرم در آرزوی دیدن ضریحتا ن گذشت و شب گیسوانم به سپید ی رسید .
زمان ،عبورش را بر چشمانم پا شید وتا امروز نگاه من ،آستان مقدستا ن را لمس نکر ده است .
کا ش یک با ر، مرا هم به تما شای گنبد طلا یی تا ن دعو ت کنید.
کا ش صدا ی تیک تا ک ها ی سا عت بزرگ صحنتا ن ،سکو ت شب هنگا م مرا می شکسد !
کا ش حتی یک شب ،لا لا یی خواب من می شدید و مپ گا نم را با لحظه ای آرامش آستا نتان شا نه می کر دید !
همیشه دور آستا ن شما در گو شه ای غر یب زیار ت نا مه خوا نده ام .دیشب هم زیار ت نا مه گشو دم و با ز هم آرزو کر دم ،کا ش حضو ر در حر متا ن آ خر ین روز ها ی زند گ
ی ام را آذ ین کند .
مو لای من !دلم می خواهد از نزدیک نیو شا گر صد ای آسما ن نقا ر خانه با شد .با آهی تلخ از غم ند ید نت ،خوا ب از در گا ه چشما نم می گذر د و نا گا ه ، آه ، عطر ی آسما نی فضا ی خا نه ام را پر می کند و خا دمی در کنا ر ضریح مقدستا ن ،گلا یل سر خی را در دستم
گذارد.